بیست و یک سال گذشت....

ساخت وبلاگ
خطر  لورفتن.....اگر فیلم را ندیده اید،وقصد دیدنش را داریداز خیر این نوشته بگذرید**********رستگاری در شاوشنگ رو دیدم...البته به زبان اصلی...فیلم جالبی بود با موضوعات متنوعی برای اندیشیدن..اول از همه زندان.....واقعا چه جورهایی است زندان؟ آیا هدفی که برای آن تعریف شده محقق می شود؟ یعنی کسی که وارد آن می شود،انسان مفیدی  برای جامعه،بیرون می آید؟ یا با توجه به فشارهای زندانبانان، رفتار خصومت آمیز گروه های مختلف زندانیان،فشار تنهایی و نا امیدی،احساس طرد و زنده به گوری....اگر از اعتیاد،تجاوز سایرزندانیان،و یاس و روانپریشی،نپوسد،بعد از اتمام زندان فرد مفیدی خواهد بود؟  نکته دیگر اینکه آیا یک زن،یک عشق،یک رابطه یا ازدواج،یک سرمایه گذاری معنوی یا مادی یادهردو ارزش این را دارد که انسان دست به قتل بزند؟ و باقی عمرش را در چنان جای مخوفی بگذراند؟ نکته سوم عدالت است و اینکه آیا هیچ دادگاه بشری هست که بتواند حقیقت ناب را درباره یک واقعه دریابد؟ و یا تعداد بیشماری گناهکار آزاد و بیگناه زندانی داریم؟.نکته چهارم دوستی است.دوست همیشه و هرجایی بهترین سرمایه ای است که انسان می تواند داشته باشد.نکته پنجم امید است....امید و باز هم امید که برمی‌گردد به روحیه مقاوم و شخصیت خلل ناپذیر یک فرد.وقتی کتاب انسان در جستجوی معنی را می خواندم بیشتر از هرچیز،روحیه دکتر فرانکل برایم جالب بود.یک دکتر روانشناس مرفه،به ناگاه شغل و زندگیش را از دست بدهد،زن و فرزندانش اعدام شوند و خودش  تک و تنها در یک بازداشتگاه مخوف هرروز،سخت ترین بیگاری ها را بکند،کمترین غذا را بخورد  بدترین رفتارهای غیر انسانی را تحمل کند و نه تنها نشکند،کم نیاورد و فرو نریزد،که روشی نوین در رشته خودش ابداع کند و به کمک آ بیست و یک سال گذشت.......
ما را در سایت بیست و یک سال گذشت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abrovan بازدید : 87 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 14:10

امروز برای من یک روز خاص هست....شاید خاص ترین روز عمرم...۲۵ سال پیش دراوایل زندگی مشترکمان،خداوند پسری به من عطا کرد که آرزوی هر پدرومادری است...پسری متین،نجیب، به تمام معنی  آقاو انسانی بسیار بسیار مسئولیت پذیر و شخصی که همه وجودش یک قلب بینهایت است برای مهرورزیدن.. پسری که هم عصا هست برای پدر و هم پشت برای مادر و هم یار برای معشوق و هم کوهی بود برای برادر...چندوقت پیش یکی از یاد داشت هایش برای شهریار را دیدم که نوشته بود از تو متشکرم برای این که هستی،برای اینکه سبب میشوی همیشه در تلاش باشم که انسان بهتری باشم تا بتوانم الگویی باشم برای تو.....در مدت کوتاهی  که او را باخودم به کار دوم بردم و همکار شدیم، همه همکارانم عاشق او شدند و میدیدم که چقدر تحویلش میگیرند و مشتاق صحبت با او هستند.زهیر مالک بیزنس که پیرمردی است بسیار سختگیر و غرغرو و گیر برای همه کس و همه چیز. تنها یک هفته بعد از کار کردن با کیارش،مرا کناری کشید و گفت این پسر تو یکی از آقاترین و مودب ترین و مسئول ترین انسانهایی است که در عمرم دیدم و اضافه کرد: you are really  and truly  blessed تولدت مبارک پسر عزیزم و تنها دلیل زنده بودنم در این جهان بیست و یک سال گذشت.......
ما را در سایت بیست و یک سال گذشت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abrovan بازدید : 118 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 14:10